گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 15 روز سن داره

همه وجودم امین جان

جنگل پالایشگاه

1394/2/15 10:01
نویسنده : مامان فهیمه
569 بازدید
اشتراک گذاری

امین جون روز جمعه با دوستت آقا سینا که تازه باهاش آشنا شدی بازی می کردی که بابا هادی تصمیم گرفت ما رو ببره بیرون. از اونجایی که دوستم بهار تازه از ترکیه اومده بود و با من قرار گذاشته بود عصر تو پارک همدیگرو ببینیم. باهاش تماس گرفتم و دعوتش کردم برا ناهار با ما بیاد بیرون ایشون هم قبول کردن و همه با هم رفتیم جنگل پالایشگاه. یکم جلوتر از خودمون یه آقایی شعبده بازی می کرد رفتی ببینی که خوشبختانه دوستت آقای حسین رحیمی رو پیدا کردی و خوشحال و خندون اومدی پیش ما که دوستم رو پیدا کردم . تا عصر با دوستت بازی کردی و ما هم خوشحال از اینکه همبازی داری تا شب نشستیم. 

قربونت برم با اون ناز و اداهای دخترونت خندونک

هستی خانم خواهر آقا حسین که خیلی شیطون بود و می گفت از پسرا بدم میاد. همش دنبال شما دو تا بود تا یه جورایی اذیتتون کنهخندونک

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

الهام
15 اردیبهشت 94 15:00
سلام فهیمه جان عنوان پست رو که تو به روز شده ها دیدم فکر کردم "جنگل پالایشگاه" باید چه جور جایی باشه؟! خدا رو شکر که امین جون رفیقش رو دریافت و شما هم تونستید با دوست تون حســـــــــــــــابی حرف بزنید فهیمه جان برام خیلی جالبه که دوستان امین جون "آقای..." خطاب می کنید. واقعا خیلی مودب هستید
مامان فهیمه
پاسخ
سلام الهام جون الهام جون این جنگل متعلق به قبل از انقلاب هست و به گفته هادی جان قبلاً آتش سوزی رخ داده که اینجوری شده. الهام جان من دوست دارم همه رو آقا یا خانم صدا کنم ولی بعضی ها خوششون نمیاد و میگن شما خیلی رسمی هستین. شما لطف دارید.
فاطمه & فائزه
17 اردیبهشت 94 15:17
چ خوب که با دوستتون قرار گذاشتین و همو دیدین امین هم دوستشو پیدا کرد همیشه به گردش و تفریح
بابا و مامان
18 اردیبهشت 94 14:59
به منم سر بزنید خوشحال میشم ...
مامان زهره
19 اردیبهشت 94 16:34
همیشه به شادی وگردش امین جونم امیدوارم در کنار مامان خوبت وپدرت همیشه شاد وسلامت باشی خوشگلم
مامان فهیمه
پاسخ
ممنون زهره جان