گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 30 روز سن داره

همه وجودم امین جان

مامان من حوصلم سر رفته

1392/2/30 8:08
نویسنده : مامان فهیمه
7,095 بازدید
اشتراک گذاری

هر روز صبح ساعت 6 با امین گلی و عمه گیتی میریم پیاده روی

دو تا کشک از داخل کیف من برداشتی و توی لپت جاسازی کردی

امروز با اسکیت اومدی

بعد که بر گشتیم صبحانه خوردی و خوابیدی. من رفتم کلاس وقتی برگشتم دیدم بیدار شدی و داری فیلم

تماشا می کنی. به محض اینکه من اومدم گفتی مامان ریحانه زنگ زده بیاد خونمون گفتم مامانم نیست

الان برم دنبالش، بعد از اومدن ریحانه خانم رفتین داخل بالکن ماسه بازی

این هم مسجدی که درست کردید.

این هم گنجی که داخل ماسه ها پیدا کردی نیشخند

ظهر موقع ناهار ریحانه خانم رفت، ناهار خوردی و با برج هیجان چند تا برج درست کردی

بعد از اون در نقش آهنگساز، چند تا آهنگ ساختی

 

بعد  2 ساعت خوابیدی به محض اینکه بیدار شدی رفتی دنبال ریحانه خانم، با دختر عموش عسل

اومدن رفتین ماسه بازی، این هم قلعه ای که با هم درست کردین

ساعت 7، توپ بازی کردین. چون سر و صدای زیادی راه انداخته بودین گفتم همه ی توپها رو جمع کنید و

یه بازی دیگه کنید. ولی ریحانه و عسل رفتن خونشون، 5 دقیقه بعد اومدی گفتی مامان حوصلم سر رفته.کلافه

سریع شن های داخل وان رو جمع کردم، وان رو بردم داخل حمام و ....

اینجا هم سرت رو می کردی زیر آب بعد به من می گفتی مامان بشمار ببین تا چند می تونم زیر آب بمونم.

بعد هم بازی با توپ و کاسه که می کردی زیر آب و با سرعت زیاد بر می گشت روی آب و خوشت میومد.

بعد از بیرون اومدن از حمام شام خوردی و با سر قابلمه فرفره بازی کردی

وقتی بابا هادی از سر کار اومد با بابا شطرنج بازی کردی.

بعد از اون هم برای خودت خونه درست کردی ولی نمی خوابیدی و می گفتی مامان حوصلم سر رفته.

تعجبکلافهتعجب

 

به نظر شما من چیکار کنم که حوصله ی این گل پسر سر نره؟ متفکر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

الهام مامان علیرضا
30 اردیبهشت 92 11:48
سلام فهیمه جون
خوب حوصلۀ گل پسر سر میره دیگه
نه دوستی داره که باهاش بازی کنه!!!
نه با خودتون ورزش می بریدش!!!
نه میتونه بره تو وانش و خوش بگذرونه!!!
حوصله اش سر میره دیگه!!!
من گفتم مدرسه تعطیل میشه و امین جان تا لنگ ظهر می خوابه!!!
این شد امین جان؟؟؟؟


سلام الهام جون، امین گلی متأسفانه یا خوشبختانه سحرخیزه، ساعت 6 بیداره بدون اینکه من صداش کنم. میگه مامان بریم.
مامان ایمان جون
31 اردیبهشت 92 14:30
ماشالا امین جون همه فن حریفیورزشکار و آهنگساز و معمار و دانش آموز نمونه و خلاصه همه چی
من اگه جای تو بودم فقط می خوابیدم پس فردا دوباره مدرسه ها باز میشه و باید کله سحر بیدار شی
شوخی کردم عزیزم به قول معروف:سحرخیز باش تا کامروا شوی.


مامان ایمان جون
2 خرداد 92 11:53
امین جووووونی روزت مبارک


ممنون خاله جون مهربون
الهام مامان علیرضا
2 خرداد 92 12:55
روزت مبارک مرد کوچک


ممنون خاله جون مهربون
مامان ترنم
3 خرداد 92 12:17
ای وای . خاله من که با خوندن این همه کارهایی که توی یه روز انجام دادی خسته شدم اونوقت تو هنوزم موقع خواب حوصله ات سر رفته؟؟؟؟
خوب مامان یه فکری برای بچه بکن دیگه!!!!


حتماًخاله جون اگه شما یه راه حلی به من ارائه بدید، ممنون میشم.
مینا
14 شهریور 92 16:56
سلام.دوست خوبم برای تولدعزیزترین ومهم ترین فردزندگیم یه وبلاگ کوچیک درس کردم تاتوروزتولدش بهش هدیه بدم میدونم براش خیلی کوچیکه امامیخام خوشالش کنم...ممنون میشم بهم کمک کنیدتاعشق زندگیموخوشحال کنم...زیادوقتتونونمیگیره یه سربه وبلاگ بزنیدویه تبریک کوچولوبهش بگید...منتظرت هستم♥مرسی♥ 3تاکدئین بدی800میلی حله