گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

همه وجودم امین جان

بازی های تابستان

1392/9/30 21:11
نویسنده : مامان فهیمه
209 بازدید
اشتراک گذاری

تابستانی که گذشت هر روز از ساعت 1 تا 3 من و امین با هم بازی می کردیم. (من که اصلاً کار نداشتم.

بیکار در خدمت امین جون بودمنیشخند اگر یه روز هم نمی تونستم بازی کنم. امین می گفت شما که منو

دوست نداشتید چرا منو به دنیا آوردیدسوال)

 چشمتون روز بد نبینه اگه حواسمون پرت می شد و دومینو ها می ریخت اونوقت کلافه

 

امین متفکر

 

 

امین فراری از دوربین 

تقریباً تمام گوجه های مزرعه ی آقا جون رو با شمع کباب کرد نیشخند

 

مجتمع زیتون

 

 

چقدر حال میده خونه بهم ریخته باشه ما بچه ها هم از فرصت استفاده کنیم.نیشخند 

 امین و بابا هادی در حال رفتن به استخر

 

 

 آخرین روزهایی که امین با دوستای خونه قبلی بود.

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان ایمان جون
27 آذر 92 14:44
عجب تابستون پرباری,حسابی خوش گذشته ها آره واقعاً حسابی دخل مامانمو آوردم با بازی های روزانه
مامان ایمان جون
27 آذر 92 14:46
وااااااااااااااااای فهیمه جون,چقدر داری!!!! منم از اون گلا میخوامممممممم عزیزم آدرستون رو بزارید براتون پست کنم. اصلاً قابل شما را نداره خانم گل
الهام مامان علیرضا
27 آذر 92 19:44
رفع خستگیت من و کشته امین جون این خانم طناز جونه که امین جون برای رفع خستگی بغل کردند ماشاله هزار ماشاله خانم شده این دخملی
مامان فهیمه
پاسخ
آره واقعاً رفع خستگی امین و طناز جون خیلی باحاله یا رو تخت دونفری دراز می کشن یا.....
مامان ترنم
30 آذر 92 13:08
رفع خستگي با بغل كردن طناز ؟؟؟؟ اونوقت ماماني اين شكلي نشد عايا؟
مامان فهیمه
پاسخ
نه بابا بچه ها هیچ چیزی در این مورد نمی دونن ما هستیم که با حساسیت های بیخودی باعث می شیم بچه ها نسبت به این موضوع حساس بشن.
مامان ترنم
30 آذر 92 13:08
خونه جديد مبارك فهيمه جون. خسته نباشي از اين همه كار و بازي.
مامان فهیمه
پاسخ
ممنون عزیزم