باز هم برف
از روز سه شنبه تا حالا امین جون تعطیله و مدرسه نرفته. دیروز که پنج شنبه بود حسابی کلافه شده بود
و می گفت مامان دیگه برف نمی خوام کاش برف نیاد و بتونم برم مدرسه آخه تو خونه خیلی حوصلم سر
میره. امروز هم با بابا هادی رفته شرکت . خدا کنه بهش خوش بگذرده وگرنه وقتی عصر بگرده حسابی نق
میزنه و من هم که حوصله آدم های نق نقو رو ندارم.
روز دوشنبه از مدرسه که برگشت سریع رفت پایین با امیر رضا و امیر علی برف بازی . من هم هر از
گاهی از داخل آیفون نگاهشون می کردم ولی دلم طاقت نیاورد رفتم پایین بهشون گفتم بیاد داخل حیاط
بازی کنید اوناهم آدم برفی که داشتن درست می کردن بغل کردن و با خودشون آوردن داخل حیاط تا بتونن
کاملش کنن.
چون امیررضا دستکش نداشت دستش یخ کرده بود و آدم برفی از دستشون افتاد. بعد هم هر کدومشون
یه تکه از آدم برفی رو برداشتن و رفتن داخل حیاط
وقتی رسیدن داخل حیاط فقط همین قدر از آدم برفی مونده بود. من که مقصر نبودم ، بودم؟
ولی خوشم اومد بازم داشتن تلاش می کردن که آدم برفی رو درست کنن که مامان امیررضا و امیرعلی
صداشون کرد برا ناهار ، گفتن ساعت 5 میام ولی دیگه خبری ازشون نشد و امین هم تا شب نق زد و
نق زد و نق زد.
عصر هم که برق رفت. هوا خیلی سرد بود چون برق نداشتیم رادیاتورها هم خاموش بودن و آب و تلفن هم
قطع شده بود. با امین رفتیم زیر پتو ویه گوشه نشستیم تا بابا هادی بیاد. بعد هم که بابا هادی اومد با
امین رفتن پایین بازی کردن من هم ازپشت پنجره نگاهشون می کردم.
روز سه شنبه هم که همه جا تعطیل بود ما هم رفتیم باغ خاله گلناز حسابی بازی کردیم.
نشانه گرفتن امین توسط مامان طناز جون
آدم برفی که امین و فروغ جان درست کردن
این هم یه آدم برفی بزرگ که جلو ساختمان درست کرده بودن
هواشناسی اعلام کرده که امشب دوباره برف میاد و این بار بیشتر از دفعه قبل . امین که حسابی از برف
خسته شده داره دعا میکنه که د یگه برف نیاد.