گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 29 روز سن داره

همه وجودم امین جان

روز جمعه با بابا هادی

1392/10/21 16:49
نویسنده : مامان فهیمه
235 بازدید
اشتراک گذاری

خدا رو شکر دیروز عصر که امین جون برگشت خوشحال بود چون با بابا هادی رفته بودن گشت و گذار توی

جنگلهای بمو که کنار شرکت بابایی هست. این هم عکس چند تا قوچ ناقلا

 

امین برای اولین بار قندیل دیده و حسابی خوشش اومده. بابا هادی می گفت که می خواست قندیل ها

رو بیاره خونه نشون من بده خنده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آخر شب هم امین جون از بابا هادی به خاطر اینکه یه روز خوب با هم داشتن تشکر کرد و خسته ی خسته

رفت  تو رختخواب .

 

 

آرزویت را برآورد میکند ، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند . . .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

الهام مامان علیرضا
21 دی 92 21:03
وااااااااااااااااااااای خوش به حالت امین جون آرزوم اینه که من هم با تو بودم آخه ما امسال حتی 5 سانت برف هم نیومده عزیزم حق داری می خواستی قندیل های به این زیبایی رو برای مامان ببری جای علیرضا خالی که به قول خودش بعبعی ببینه
مامان فهیمه
پاسخ
آره واقعاً جای همه سبز بود. خیلی روزهای باحالی بود بغیر از شبی که برق نداشتیم. البته اون هم یه جورایی باحال بود. چون هیچ وقت من و امین و بابا هادی بدون مزاحمت های تلفن و تلویزیون و ... در کنار هم نبودیم.
مامان ترنم
22 دی 92 7:51
آخه تو كه تو اين چند روزه براي خودت خوش گذروندي ديگه نق زدن نداره. چقدر قنديل‌ها خوشگلن. امين حق داره از اونا خوشش بياد.
مامان فهیمه
پاسخ
می بینی لیلا جون هر چی هم بهشون برسی بازم نق میزنن
مامان نازنین جون
24 دی 92 10:05
آخه پسر گلم تو که تو این چند روز حسابی واسه خودت خوش گذروندی مگه این نق زدن دارهبه خدا زمان ما اگه مدرسه ها تعطیل میشد کلی ذوق میکردیم تا حدی که اینجوری میشدیم از خوشحالی
مامان فهیمه
پاسخ
آخه خاله جون من چون دنبال علم و دانش هستم ناراحت میشم از اینکه این همه مدرسه تعطیله