گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

همه وجودم امین جان

پشت در موندن مامان و بابا

1393/7/8 20:18
نویسنده : مامان فهیمه
239 بازدید
اشتراک گذاری

امین جون پنج شنبه گذشته با هم رفتیم خونه ساره جون (دختر عمه ی امین که طبقه پایین آپارتمان خودمون

هستن) تا آقا مجتبی  گوشی منو درست کنه بعد از خوردن یک فنجان چای با ساره جون و بابا

هادی رفتیم خرید شما  و آقا مجتبی هم خونه موندید (چون ساره جون اینترنت نامحدود داره می

خواستی بازی دانلود کنی) بعد از اینکه برگشتیم ساره جون پیشنهاد داد که شام بریم پایین با هم باشیم من هم اومدم خونه سالاد درست کردم و رفتیم پایین با هم شام خوردیم. موقع رفتن شما

گفتی کسی کلید نیاره من میارم ما هم از همه جا بی خبر کلید نبردیم. بعد از شام گفتی من می خوام برم

خونه حوصلم نمیشه اینجا بشینم می خوام برم  فیلم ببینم. من و بابا هادی هم اصلا

یادمون نبود که کلید نداریم ساعت 1:30  تلفن کردی که من میخوام بخوابم شما نمیاید بالا من هم بهت گفتم

نه شما برو بخواب ما هم میایم. بعد از ربع ساعت یادم اومد که کلید نداریم 0446.gifسریع اومدیم بالا ولی

خیلی دیر شده بود خوابیده بودی. نیم ساعت تموم پشت در بودیم هر چی تلفن کردیم

و در زدیم جواب ندادی بابا هادی رفت از طریق کانال کولر  صدا زد بازم بیدار نشدی. ساره جون گفت بریم

خونشون بخوابیم ولی من گفتم تا صبح پشت در میشنم شاید امین نصف شب بیدار شه و بترسه. بعد مجبور

شدیم به آقای کلید ساز زنگ زدیم که ایشون هم فرمودند باید آژانس بگیرید بیاید دنبالم  یکی از همسایه ها هم شهادت بده که اونجا خونه ی شماست بعد هم منو برسونید 70000 هزار تومان ناقابل هم میگرم. cute sad smiley emoticonخلاصه آقا مجتبی رفت هرچی کلید داشت آورد و بعد از امتحان کردن پنجمین کلید در باز شد ما هم خوشحال خوشحال ولی چشمتون روز بد نبینه حالا  کلید از داخل قفل بیرون نمیومد. خلاصه با

هزار ترفند آخر ساعت 2:40 کلید رو از داخل قفل درآوردن.

این هم گل پسر ما در خواب ناز

من فکر میکنم که من بی گناهم .فکر کنم مقصر اصلی امین جون یا بابا هادی باشه شما چی فکر می کنید؟ خندونک

همین جا از آقا مجتبی (فرشته نجات) هم تشکر میکنم. در ضمن من هم در حق ایشون یه لطف کردم و  یه شغل آبرومندانه (به قول خودشون) بهشون یاد دادم. شیطان

صبح که از خواب بیدار شدی جریان شب قبل رو برات تعریف کردم. گفتی اصلا تقصیر من نبوده می خواستین وقتی زنگ زدم بیاید بالا خودتون گفتین برو بخواب ما هم میایم. (حرف حساب که جواب نداره) 0294.gif

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان ایمان و کیان
9 مهر 93 8:56
بالاخره حواسه دیگه , بعضی وقتا هوس میکنه پرت بشه !!! اصلا نگران نباش , به هیچ عنوان تقصیر شما نیست!!!!
مامان فهیمه
پاسخ
آره واقعاً انسان جایزالخطاست مگه نه خواهر
مامان جون
9 مهر 93 23:25
مامان جون چجوری جرات میکنی بچه رو این موقع شب تنها تو خونه میذاری ؟
الهام مامان علیرضا
10 مهر 93 12:53
سلام فهیمه جون ممنونم از لطفتون صبح که اومدم عجله داشتم نشد نظر و دوباره بذارم واقعا از اون شب که پست شما رو خوندم نگرانم که نکنه تو آپارتمان هم کلیدها به هم بخوره و بیان در خونه رو باز کنند برای همین همه اش کلیدم پشت دره واقعا خوشا شیراز و شیرازی! خب کلیدساز خیلی براش سخت بوده اون موقع شب بیاد! باعث زحمتش می شده جالبه که امین جون اینقدر سنگین خوابیدهمن خوابم سنگین نیست ولی چند هفته قبل پدر شوهر و مادر شوهرم تهران بودند. عصر من و علیرضا خوابیدیم و اونا رفتند بیرون. بعد از نیم ساعت برگشتند و هر چه قدر زنگ زده بودند من متوجه نشده بودم خوب شد ریموت پارکینگ دستشون بود و اومده بودند داخل خوب بخوابی عزیزم
مامان فهیمه
پاسخ
الهام جون مطمئن باش کلیدهای آپارتمان ها همشون به هم میخوره چون ما وقتی تازه اومده بودیم اینجا واحد روبروی ما خالی بود خود صاحب آپارتمان ها با کلید ما در واحد روبرویی رو باز می کرد ما هم مثلاً قفل در رو عوض کردیم چون کلیدها به هم می خورد ولی باز هم قفل ایرانیه دیگه میشه چیکار کرد به خیال خودشون کامپیوتریه من میگم شاید این اتفاق افتاده که ما بیشتر حواسمون رو جمع کنیم. چون ما به هوای اینکه قفل ها کامپیوتریه خیالمون راحت بود ولی... واقعاً شیرازی ها خیلی باحالن جزء نفرات اول کشور از نظر زرنگی هستن
الهام
11 مهر 93 11:10
خصوصی عزیزم
الهام
11 مهر 93 11:11
راستی باید بگم ما شنیده بودیم شیرازی ها رتبۀ اول کشورند تو تنبلی پس عامل زرنگی رو هم اضافه کنیم بهش خصوصی لطفا
مامان نازنین جون
15 مهر 93 23:12
خوب خواهر تقصیر خودته امین جون که تقصیری نداره ،بچه مون راست میگه خودتون بهش گفتین برو بخواب حال هم حق تونهقفل درهای آپارتمانها که الکیه
مامان فهیمه
پاسخ
سلام خواهر شما خوبی من که قبول کردم که تقصیر خودم بوده تجربه سخت به دست میاد.
مامان ترنم
18 مهر 93 8:07
ماشاا... به اين همه خوش خوابي اين بچه‌ها. ترنم هم هميجوريه ، وقتي مي‌خوابه اگر دنيا رو هم آب ببره ايشون از خواب بيدار نمي‌شن.