تابستان 93
امسال تابستون امین جون به مدت 10 روز کلاس لیوان چینی رفت که در آخر با سرعت خیلی خوبی لیوان ها رو می
چید و جمع می کرد البته باید بهتر از اینها باشه ولی چون تمرین نمی کرد سرعتش یه کم پایین بود.
این هم درخت قدیمی که داخل حیاط مهد تلاش بود امین از من خواست که ازش عکس بگیرم
در حال تست اعصاب (همونی که بچه ها دارن ولی ما بزرگترها نداریم)
سال گذشته تو مدرسه با بچه ها رباتیک کار می کردن. اینجا هم امین گلی داره لامپ روشن می کنه
امین بت من می شود.
گل پسری در حال آفتاب گرفتن
بقیه عکس ها ادامه مطلب
امین داره خدا رو شکر میکنه که بابا هادی باهاش بازی میکنه
پسری در حال انتظار (منتظر بابا هادی که یه سفر کاری به عراق داشت)
امین در حال تسبیح انداختن
درست کردن ارابه
رستوران امین
گروه موسیقی رستوان امین
میز غذاهای رستوران
صندلی های رستوران
بازی با بلدرچین محمد (پسردایی امین)
امین در حال اختراع
بعد از تلاش های زیاد امین جون تونست دستگاهی اختراع کنه که با اون هر چیزی رو که نگاه می کنی به دو قسمت مساوی تقسیم میکنه
این هم آقا رضا پسر همکلاسی خودم اعظم خانم
وقتی انرژی زیاد باشه و حوصله بازی با اسباب بازی هم نباشه بالا و پایین پریدن یه بازیه که خوب جواب میده
وقتی خانه بازار شام می شود گل پسر در حال آهنگ زدن با هندوانه
برج سازی (خاله الهام، امین جون برا ساختن برج، کارش حرف نداره اگه آقای نوری همکار خواستن گل پسر ما آماده همکاری هستن)
این هم پارک سپیدان که برا تعطیلات عید فطر با آقاجونینا و خاله اینا رفته بودم (جای بابا هادی خیلی سبز بود. ایشون رفته بودن عراق)
امین و طناز
پارک سر کوچه که بیشتر عصرها می رفتیم اونجا و امین جون با دوستاش بازی می کرد.
امین و طناز داخل کمد دیواری خونه آقا جون
این هم لیست کارهایی که امین جون به من پیشنهاد داده بود که هر کدوم رو خواستم برام انجام بده و در عوض از من پول بگیره با اون کارهایی که کنارشون تیک زدم تونست 30000 تومان از من بگیره