تعطیلات نوروز
روز 27 اسفند آقا امین با آقای پدر رفت آرایشگاه و با موهای مرتب و سشوار کشیده اومد خونه.
روز 30 اسفند امین جون رو بردیم آرایشگاه موهاشو مرتب کردیم بعد رفتیم آتلیه عکس گرفتیم. بعد از
اینکه اومدیم خونه من هدیه ای رو که براش خریده بودم بهش دادم (برج تعادل و دو تا CD)
خیلی خوشحال شد و تشکر کرد.
روز 30 اسفند رفتیم خونه آقاجون بعد از اونجا با خاله مرضیه حرکت کردیم به سمت یزد. آباده که رسیدیم
رفتیم رستوران هخامنش شام خوردیم اونجا هم با چند نفر که از لرستان اومده بودند عکس گرفتی برای
پروژه ای که باید برای مدرسه تهیه می کردیم.
اینجا هم طناز رو به زور گرفتی که من عکس بگیرم.
شب ساعت 10 رسیدیم یزد و سریع یه خونه گرفتیم. صبح که صبحانه می خوردیم طناز جون به زور یقه
ی امین رو گرفت و بهش می گفت باید بیای کنار من روی پای مامانم بنشینی امین هم تسلیم
شد، رفت روی پای خاله نشست.
بعد از صبحانه آماده شدیم رفتیم میدان امیر چقماق.
بعد از دیدن بازارها رفتیم ناهار خوردیم و بعد از اون هم رفتیم بافت قدیمی یزد که واقعاً زیبا بود و لذت
بردیم.
خانه کاظم شکوهی
مسجد جامع یزد
زورخانه پهلوان یزدی
حمام (رستوران سنتی) ابوالمعالی
زیارتگاه سید ابن طاووس که به دعوت یک آقا کوچولو که مادرش اونجا چای درست کرده بود رفتیم داخل و
چای نوشیدیم. دستشون درد نکنه بعد از اون همه پیاده روی واقعاً چسبید.
کوچه های قدیمی یزد
در همه ی خونه ها در زدی البته داخل خونه ها کسی زندگی نمی کرد.
زندان اسکندر
خمره قدیمی داخل حیاط زندان
آتشکده
اینجا سکه از بابا گرفتی که بندازی داخل حوض جلوی ساختمان آتشکده و از بابا خواستی که سکه
انداختن با دو انگشت رو بهت یاد بده، بابا هم یادت داد و سریع یاد گرفتی.
باغ دولت آباد
روز دوم فروردین حرکت کردیم به سمت اصفهان، ظهر رستوران دلفین ناهار خوردیم. امین و طناز هم
حسابی بازی کردند.
امین با آدامس ریش درست کرده.
عصر رسیدیم نائین شهر، امین و طناز رو بردیم پارک
بین راه امین سوار اسب و شتر شد بعد هم از خستگی داخل ماشین با آقا شیر خوابش برد.
شب رسیدیم اصفهان، تمام هتل ها پر بود مجبور شدیم باز خونه بگیریم. چون اصفهان خیلی شلوغ بود
نتونستیم جاهای دیدنی زیادی رو ببینیم. فقط رفتیم میدان نقش جهان با سی و سه پل، من با امین
رفتیم هشت بهشت ولی چون شلوغ بود، از اونجا حباب ساز برای امین خریدم و برگشتیم پیش خاله اینا.
این هم سی و سه پل که متأسفانه آب نداشت و به جای آب مردم از زیر پل ها رد می شدند.
میدان نقش جهان
از اینجا هم ساعت و صندوقچه خریدی. بعد از اینکه اومدیم شیراز هر کی رو می دیدی می گفتی
اصفهان خیلی چیزهاش ارزونه من یه صندوقچه گرفتم 8 هزار تومن یه ساعت هم گرفتم 4 هزار تومن
خیلی ارزونه نه؟
خونه ای که اصفهان گرفته بودیم امین لباس بابا هادی رو پوشید، تکنو کار کرد.
روز چهارم فروردین حرکت کردیم به سمت شیراز،شب ساعت 12 خونه بودیم. روز پنجم برای ناهار خونه
خاله فرزانه بودیم و بعداز ظهر هم می خواستیم بریم خونه عموهام و خاله هام گفتی من می خوام برم
خونه مادرجون ولی چون کسی اونجا نبود با ما اومدی وقتی رفتیم همه بهت عیدی دادن از اونجایی که تو
هم پول دوستی خوشحال شدی، بعدش که تمام شد گفتی مامان هیچ کس دیگه نمونده بریم خونشون
روز ششم فروردین عمو مهدی از بوشهر تماس گرفت و دعوتمون کرد بریم اونجا، ما هم دوباره وسایلمون
رو جمع کردیم و عازم بوشهر شدیم. شب ساعت 10 رسیدیم.
امین با امیر محمد (پسر عمو)
روز هفتم رفتیم موزه مردم شناسی بعد هم رفتیم کنار دریا
امین و مرد بوشهری
مرد زغال فروش
امین در حال بالا آوردن دلو خالی از آب از درون چاه
امین در حال آفتاب گرفتن
گل پسر با تلاش زیاد تونست یه چاله درست کنه وقتی می خواستیم از اونجا بریم آب دریا رفته بود پایین
و ما با آبی که داخل چاله بود پاهامون رو شستیم. دست گل پسر درد نکنه که دور اندیشه
روز هشتم رفتیم موزه دریا و دریا نوردی و عصر هم رفتیم ساحل شنی شغاب
با تلاش زیاد رفتیم بالای زیر دریایی ولی نتونستیم بریم داخل
زیردریایی حمل غواص ها
عمارت کلاه فرنگی بوشهر
مسابقه دوی پدر و پسر
قایق سواری در خلیج فارس
بعد از تمام شدن بازی هم ظرفی رو که بهت داده بودم بازی کنی پر از ماسه کردی و گذاشتی پشت
ماشین که تو خونه هم ساحل درست کنی.
ماشین بازی پسر عموها
امین در حال جمع کردن صدف
ظهر هم کازرون ناهار خوردیم.
روز نهم تا دوازدهم هم مهمان داشتیم و رفتیم خونه فامیل بابا هادی
روز سیزده بدر هم با آقا جون و خاله رفتیم سر زمین دایی آقای فلاح خیلی هوا خوب بود.
بعد از اینکه از آب اومدی بیرون سردت شده بود رفتی زیر پتو خوابیدی
روز چهاردهم و پانزدهم هم من پروژه آقا امین رو نوشتم بابا هادی کاردستی براش درست کرد خودش
هم تکالیفشو با هزار خواهش و تمنا انجام داد واقعاً خسته نباشی پسر گلم.