پسر کچل من
بالاخره امین جون موفق شد با اصرار زیاد، منو راضی کنه تا اجازه بدم بابا هادی موهاشو با ماشین بتراشه.
هر روز که از مدرسه می یومدی می گفتی مامان امروز خانم ناظم گفت: آقای مدیر بچه هایی رو که
موهاشونو کوتاه می کنن خیلی دوست داره. من هم که دیدم خیلی مشتاقی به بابا هادی گفتم موهاتو
کوتاه کنه.
بعد از اینکه از حمام اومدی بیرون گفتی مامان حالا با چی موهام و سیخ سیخی کنم. بعد هم رفتی
سشوار کشیدی ولی نشد فقط یه کم از موهای وسط سرت سیخ شدند بقیه تکون نخوردن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی