گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 17 روز سن داره

همه وجودم امین جان

زندگی یک نعمت است.

زندگی یک نعمت است. امروز هر گاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید، به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند. قبل از اینکه بخواهید از مزه ی غذایتان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد. قبل از اینکه از همسرتان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که برای داشتن یک همدم،  به درگاه خدا زاری می کند. امروز پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید،  به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام،  به بهشت رفته است. قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنید،  به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد، ...
2 مرداد 1393

کارنامه

امسال هم گل پسر مامان ممتاز شد.   پسرم: تنها چیزی که در دنیا می توانی تغییرش دهی، خودت هستی و با این کار دنیا را متحول می کنی . ...
29 خرداد 1393

نوروز 93

امسال قبل از سال تحویل با خاله ی امین جون (طناز خانم) حرکت کردیم به سمت گناوه، این هم عکس هایی که تو راه گرفتیم. بقیه عکس ها ادامه مطلب هنگام سال تحویل کنار سفره هفت سین برازجانی ها بودیم. بعد از سال تحویل حرکت کردیم به سمت گناوه، این هم عکس های هفت سین هتل خور که شب رو اونجا موندیم. منتظر آماده شدن  شام کنار دریا (گناوه) امین معتاد تبلت امین و طناز خانم آماده شدن بریم برا صبحانه گل پسرِ عاشق میگو، برا ناهار میگو سفارش داد. (نوش جان عشق مامان) بعد از ناهار رفتیم بازار بعد هم حرکت کردیم سمت بندر دیلم امین و طناز در حال ...
28 خرداد 1393

عکس های یک ماه اخیر

هنرنمایی گل پسر با کاغذ کف جعبه بیسکوئیت امین و عشق خوانندگی دیدن ماه در مدرسه امین در صف انتظار برای دیدن ماه angry boy بیتا جون چند روزی مهمون ما بود و با امین بازی می کرد این هم خونه ای که برا امین درست کردن و مثلا امین شده سگ خونگی بیتا گیتار رو با کمک بیتا خانم درست کردن امین و بیتا جون رفتن باغ خاله گلناز که چند روزی هم پیش فروغ خانم باشن و با هم بازی کنن ولی از اونجایی که گل پسر ما با هیچ کس سازگار نیست نصف روز بیشتر نموند و برگشت. یعنی ممکنه یه روزی درست بشه؟   ...
14 خرداد 1393

آخرین روز مدرسه

روز شنبه 27 اردیبهشت آخرین روز مدرسه بود. قرار بود امین جون و دوستاش داخل حیاط مدرسه با هم صبحانه بخورن  بعد هم با هم عکس بگیرن و از معلمشون تشکر و خداحافظی کنن. این هم عکس های امین جون با معلم و دوستاش. آخرین روز مدرسه درکنار در ایستاده با هم یک نگاهی به سر در یک نگاهی به گذشته خاطرات و شیطنت ها روز باران روز برفی روز امتحان آخر زنگ ورزش زنگ پرسش با تو خنده با تو گریه بی تو حالا به چه شوقی بروم دگر به خانه راه آشنای خانه ، در کنار هم در این دم بچه ها این هم گذشت... ...
31 ارديبهشت 1393

روز مرد

ای پدر ای با دل من همنشین             ای صمیمی ای بر انگشتر نگین ای پدر ای همدم تنهاییم            آشنایی با غم تنهاییم ای طنین نام تو بر گوش من       ای پناه گریه خاموش من همچو باران مهربان بر من ببار      ای که هستی مثل ابر نوبهار در صداقت برتر از آیینه ای       در رفاقت باده ای بی کینه ای ای سپیدار بلند و بی پایدار           می برم نام ت...
22 ارديبهشت 1393

روز شیراز

15 اردیبهشت به نام روز شیراز نامگذاری شده. امسال هم بلوار چمران جشنواره خُرم رود بود  ما هم رفتیم (وقتی داشتیم می رفتیم امین گفت مامان خُرم رَوَد یعنی چی؟ ) جای همه ی دوستان سبز بود. این هم عکس های گل پسر در مراسم روز شیراز.     ...
17 ارديبهشت 1393

آدم ها ...

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺩﻭﺩﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ : ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺭ .... ﯾﺎ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﮔﺪﺍ.ﮔﺸﻨﻪ ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺧﺮﺣﻤﺎﻝ .... ﯾﺎ ﮐﻤﺘﺮﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺗﻨﺒﻞ. ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺳﺮﺳﺨﺖ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﮐﻠﻪ ﺧﺮ .... ﯾﺎ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻣﺸﻨﮓ . ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭﺗﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﭘﺮﺍﻓﺎﺩﻩ ..... ﯾﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﻥ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻫﺎﻟﻮ. ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻭﻟﺨﺮﺝ .... ﯾﺎﺍﻫﻞ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﻦ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺧﺴﯿﺲ . ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻥ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﮔﻨﺪﻩ ﺑﮏ ..... ﯾﺎ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﻥ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﻓﺴﻘﻠﯽ . ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡﺩﺍﺭﺗﺮﻥ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﺻﻔﺖ ...... ﯾﺎ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺗﺮﻥ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕ...
16 ارديبهشت 1393

انجیره

جمعه هفته گذشته با خاله سحر و بیتا رفتیم انجیره باغ یکی از دوست های خانوادگی خاله اینا به امین خیلی خوش گذشت چون اونجا پر از قورباغه های کوچولو بود.امین هم  یه بطری آب معدنی پر کرده بود از این قورباغه ها و می خواست با خودش بیاره ولی من اجازه ندادم.     این هم عکس خاری که گل های زیبایی داشت. گل زیبایی در کنار گل های زیبای شقایق این هم گلی که امین از جلوی آپارتمان کنار مدرسه برای روز مادر برای من چیده بود و  با یک نقاشی آورد بهم داد.  بهش میگم مامان نباید این کار رو می کردی اونا این گل ها رو جلوی خونشون کاشتن که خونشون زیباتر به نظر برسه میگه مامان اشکال ندا...
13 ارديبهشت 1393