استهبان
امین جون امسال حسابدار شرکت بابا هادی ما رو دعوت کرد بریم استهبان باغ پدرشون. ما هم صبح روز 10 فروردین حرکت کردیم به سمت استهبان. خیلی جای باصفایی بود و از موندن کنار کوه واقعا لذت بردیم. این هم عکس های پسر گلم در طول مسیر رفت و برگشت.
گل زیبایی که تو مسیر آبشار استهبان دیدم.
صبح زود که حرکت کردیم تو ماشین خواب بودی
این هم یه جای خیلی باصفا که ایستادیم برا صبحانه
با لیوان یک بار مصرف برا خودت بازو درست کردی
این هم هانیه خانم، خواهر خانم آقای نیکبخت که لطف کرده بودن و آورده بودنش که تو تنها نباشی
این هم چای آتیشی که جای الهام جون (مامان آقا علیرضا خان نوری) که خیلی چای آتیشی دوست دارن سبز بود.
گل های زیبای کوهی
آبشار استهبان، بلندترین آبشار طبیعی - مصنوعی خاورمیانه
بقیه عکس ها ادامه مطلب
این هم پشت اون خونه ای بود که شب خوابیدیم . البته چه خوابی تا صبح من و تو بیدار بودیم از پا درد به خاطر بالا رفتن از کوه
هر 10 دقیقه یک بار بلند می شدی می گفتی مامان تو رو خدا بزار من پیاده شم از ماشین برم بیرون ولی نزدیک های صبح بود خوابیدی تا ساعت 9
از درخت های قدیمی خوشت میاد و تا می بینی میری کنارش میگی عکس
اینجا دستت رو داخل جیبت کردی که پیدا نباشه شکسته
موقع برگشتن دریاچه نمک