چند روزی که گذشت
روز 21/2 آقا فریبرز پسر خاله گلناز به دنیا اومد. مقدمت گلباران عزیز خاله
بعداز ظهر من رفتم بیمارستان عیادت خاله گلناز، امین رو نبردم. وقتی اومدم گفتم که طناز هم اونجا بود.
امین گفت: چرا طناز اونجا بوده منو نبردی
این هم هدیه امین جون به طناز خانم (قلب های روی موگیر را داشته باشید)
بازی کردن با دخترهای همسایه دور از چشم طناز خانم
توپ بازی
این هم دسته گل امین جون داخل مدرسه، وقتی از مدرسه اومد گفت مامان بیا از
دستم عکس بگیر بزار داخل وبلاگم که وقتی بزرگ شدم ببینم که با مداد چه بلایی به سر خودم آوردم.
بازی های دیشب با طناز جون خونه خاله گلناز
امروز که از مدرسه اومدی گفتی مامان تو رو خدا یه تشت آب بهم بده می خوام پاهامو بزارم داخلش،
خیلی جیگر میده، من هم یه تشت آب بهت دادم. یه کم هم طالبی خنک قاچ کردم، بخوری جیگرت خنک
بشه.عزیز گلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی