گل من محمد امینگل من محمد امین، تا این لحظه: 18 سال و 24 روز سن داره

همه وجودم امین جان

عاقبت حرف گوش نکردن

امین جون مدتی بود که اصرار بابا می کردی که آروم رانندگی کنه و تو هم با اسکیت پشت ماشین رو بگیری و همراه ماشین حرکت کنی. هرچی بابا هادی می گفت که این کار خطرناکه گوش نمی کردی تا اینکه دو هفته پیش بابا رفته بود تلویزیون قدیمی رو ببره سمساری ولی کنترل تلویزیون رو فراموش کرده بود زنگ زد و گفت که تو کنترل رو ببری پایین، تو هم از خدا خواسته اسکیتت رو پوشیدی و گفتی من می خوام با بابا برم اسکیت بازی (البته پشت ماشین)   با بابا تا سمساری رفته بودی و خدا رو شکر هیچ اتفاقی هم نیفتاده بود. موقع برگشتن به خونه سوار ماشین می شی و بر می گردین. اما وقتی می رسین خونه بابا که دوست داشته به قول خودش تو رو بیشتر خوشحال کنه میگه تا آخر بلوار می خوای ب...
3 مرداد 1394

منتخب علمی- درسی

پسر گل مامان به عنوان منتخب علمی - درسی مدرسه تلاش انتخاب شد  عکس از معلم و همکلاسی های امین جون کارنامه گل پسر که تمام درس ها را خیلی خوب گرفته.  گواهینامه پایان دوره رباتیک ی این دستبند رو هم خانم معلمتون زحمت کشیدن با یک سی دی (عکس هایی که در طول سال گرفته بودین) همراه با کارنامه به تمام دانش آموز ها دادن. این هم عکس دسته جمعی از کل دانش آموزان و کارکنان مدرسه تلاش (حافظیه) ببخشید عکس ها کیفیت نداره ...
3 مرداد 1394

کمربند نارنجی

امین جون 28 اردیبهشت ماه، کمربند نارنجی گرفتی. مربیتون خیلی  راضیه و میگه که امین خیلی آی کیوش بالاست و خیلی زود پیشرفت میکنه.  ...
3 مرداد 1394

آخرین روزهای مدرسه و تعطیلات

امین جان هفته قبل از طرف مدرسه همه بچه ها رو بردن آرامگاه حافظ برا گرفتن عکس دسته جمعی این فقط عکس دوستای خودته هفته گذشته  3 تا لوح تقدیر و یک بسته خط کش و یک ذره بین بهت جایزه دادن   روز شنبه 2/26 تعطیل بود یکشنبه قرار بود بری مدرسه آماده شدی رفتی پایین ولی آقای زاهدانی نیومد دنبالت زنگ زدیم جواب نداد. زنگ زدیم مدرسه به آقای روشن گفتیم که سرویس نیومده ایشون هم گفتن که فقط 6 نفر از بچه ها اومدن مدرسه دارن بازی می کنن چون درسشون تمام شده نیازی نیست امین بیاد مدرسه تو هم خوشحال و خندون لباس هات رو درآوردی و سریع رفتی تو رختخواب تا ظهر خوابیدی روز دوشنبه جشن پایانی بود، با هم رفت...
31 ارديبهشت 1394

جنگل پالایشگاه

امین جون روز جمعه با دوستت آقا سینا که تازه باهاش آشنا شدی بازی می کردی که بابا هادی تصمیم گرفت ما رو ببره بیرون. از اونجایی که دوستم بهار تازه از ترکیه اومده بود و با من قرار گذاشته بود عصر تو پارک همدیگرو ببینیم. باهاش تماس گرفتم و دعوتش کردم برا ناهار با ما بیاد بیرون ایشون هم قبول کردن و همه با هم رفتیم جنگل پالایشگاه. یکم جلوتر از خودمون یه آقایی شعبده بازی می کرد رفتی ببینی که خوشبختانه دوستت آقای حسین رحیمی رو پیدا کردی و خوشحال و خندون اومدی پیش ما که دوستم رو پیدا کردم . تا عصر با دوستت بازی کردی و ما هم خوشحال از اینکه همبازی داری تا شب نشستیم.  قربونت برم با اون ناز و اداهای دخترونت  ...
15 ارديبهشت 1394

عکس از همه جا

امین جان این جا با طناز خانم تو باغچه دنبال کرم می گشتید.  چند هفته تو زمستون هوا خیلی سرد شده بود. بابا هم مأموریت بود کسی رو نداشتیم که بخاری برامون نصب کنه آخه رادیاتور جواب نمی داد. تو هم تا تونستی لباس پوشیدی که گرم بشی.   بقیه عکس ها ادامه مطلب یه روز از طرف مدرسه رفتین پارک ترافیک (پارک ایرانی)، به گفته ی خودت اونجا خیلی گل پسر بودی و همه قوانین رانندگی رو رعایت کردی به خاطر همین از طرف رئیس شهرداری این تخته وایت برد رو بهت داده بودن. خیلی هم خوشحال بودی که فقط به تو دادن و به بقیه بچه ها کتاب داده بودن اولین کتابی که از کتابخونه مدرسه امانت گرفتی (شهامت موفق شدن) یکی...
9 ارديبهشت 1394

پس انداز

با استفاده از چند رهنمود ساده خواهید توانست مسیر مصرف پول نقد خود را تعیین و کنترل کنید.   از هدر رفتن پول جلوگیری کنید. مراقب خریدهای بدون برنامه باشید. از فرصت فروش فوق العادۀ فروشگاهها استفاده کنید. برنامۀ بیرون غذا خوردن را هوشیارانه طراحی کنید. بقیۀ پولتان را بگیرید.  جمع مبلغ خریدتان را پیشاپیش تخمین بزنید. هوشیارانه از موقعیت‌های مختلف برای خرید استفاده کنید. هزینه‌های جاری و روزمرۀ خود را یادداشت کنید. برای مخارج خود حد و مرز قائل شوید. پسر گلم عاشق پول و پس انداز هستی. اینقدر به پول علاقه نشون میدی که بابا هادی اسمتو گذاشته آقای خرچنگ    ...
31 فروردين 1394

سد درود زن

امین جان 21 فروردین با خاله اینا و آقا جون و مادرجون رفتیم سد درود زن. البته به خاطر خطرهای احتمالی هر کسی نمی تونه بره اونجا. فقط کارکنان اون قسمت می تونن هر هفته 3 نفر رو به عنوان مهمان معرفی کنن. ما هم از طرف دوست دایی امیر مهمان شدیم.  کارهایی که انجام دادی:  با بیتا بازی کردی، مشق نوشتی، بیتا ازت درس پرسید، شعر حفظ کردی، آب بازی کردی، صدف جمع کردی، چون 21 فروردین روز مادر بود گل های صحرایی چیدی و به من دادی الهی قربونت برم پسر با محبت من ...
30 فروردين 1394